زندگی کاغذی
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی هستم. و اسمم دخترکاغذیه. :)
قبلا در میهن بلاگ، وبلاگ داشتم و بعد از بسته شدنش اومدم اینجا (شاید قدیمیای میهن بلاگ منو بشناسن).
اینجا از هر دری صحبت میکنم و از روزمرگی هام مینویسم و هرچی خوشم بیاد به اشتراک میگذارم.
دوست دارم بهتون حس خوبی منتقل کنم، و زمانی که در وبلاگم سپری میکنید، غم ها و ناراحتی هاتون رو فراموش کنید.
ممنونم که بهم سر میزنید ❤️🌱

زندگی کاغذی

یادداشت های یک دانشجوی مهندسی

تولدم مبارک

امروز تولدم

درحالیکه منتظر واریز حقوقمم، همکارام برام تولد و کیک گرفتن

فقط میتونم بگم گه تو زندگی کارمندی

شب خوش :)

هفته چهارم کارمندی

هفته چهارمی شد که سر کار میرم و با چالش های کارمندی دارم کنار میام. هنوز قرارداد نبسته باهام. حقوق هم نگرفتم فعلا. اگه بگیرم در اسرع وقت میرم دندونامو درست میکنمو عینکمو میدم عینک سازی بسازه.

قطعا کارمندی شغل رویایی و ایده آل من و خیلی ها نیست اما انجامش میدیم چون مجبوريم. هم به پولش نیاز دارم هم به تجربه اش.

همزمان یک روزو نیم هم میرم و تو یک مدرسه طراح سایت و کارورز فیزیکم. مدرسه رو خیلی بیشتر از شرکت دوست دارم.

اگر پول خوبی تو کار معلمی و مدرسه باشه شرکتو ول میکنم میرم مدرسه.

کارکردن تو فضای مختلط شرکت سخته. همش باید نراقب همه چیز باشی. روزی ده ساعت پشت میز نشستن از همه اش سخت تره. این مشکلات رو مدرسه نداره. البتهکه معلمی هم مشکلات خودش رو داره اما ترجیحش میدم به کارمندی.

امیدوارم کاری گیرم بیاد که این پولا پیشش هیچ باشه و کاملا بی نیازم کنه. هم من و هم عشق کاغذی خیلی احتیاج به پول و خونه داریم برا آینده و زندگی مون.

خلاصه که زمونه سختیه. وقتی از سرکار میرسم انقدر خستم که میخوام فقط غش کنم.

روزای اول کارای دیگه هم میکردم ، مثلا بخاطر یه پروژه طراحی مجبور شدم ساعت سه و نیم نصف شب از خواب بیدار شم و کار کنم تا نزدیکای 7 و بعدش برم مدرسه و بعدشم شرکت. کسی میدونه من ساعت سه و نیم بیدار شدم ؟ نه

ولی اینجا مینویسمش که یادم باشه برا این زندگی چقدر تلاش کردمو زحمت کشیدم​​​​​​

شبتون بخیر