زندگی کاغذی
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی هستم. و اسمم دخترکاغذیه. :)
قبلا در میهن بلاگ، وبلاگ داشتم و بعد از بسته شدنش اومدم اینجا (شاید قدیمیای میهن بلاگ منو بشناسن).
اینجا از هر دری صحبت میکنم و از روزمرگی هام مینویسم و هرچی خوشم بیاد به اشتراک میگذارم.
دوست دارم بهتون حس خوبی منتقل کنم، و زمانی که در وبلاگم سپری میکنید، غم ها و ناراحتی هاتون رو فراموش کنید.
ممنونم که بهم سر میزنید ❤️🌱

زندگی کاغذی

یادداشت های یک دانشجوی مهندسی

افسردگی سگ

اگه این اضطراب و افسردگی سگ بذارن، یه لذتی ام از جوونی مون ببریم

از بچگیم درگیر این مشکلاتم و حل هم نمیشه....

پ.ن: دندونم و عفونتش داره تغیر میکنه، اما نمیدونم تغییرش مثبته یا نه، دردش از بین رفته ولی عفونتش همچنان پابرجاست و انگار داره تو لپ و لثه پخش میشه

عصب کشی 3

امروز بالأخره رسید و رفتم دندونپزشکی، خیلی استرس داشتم برا امروز. انقدر که مغزم از دیروز خوب کار نمیکرد. تا نصف شب خوابم نبرد، نزدیکای طلوع آفتاب از خواب پریدمو سریع نماز خوندم، چند ثانیه بعدش داشت نمازم قضا میشد. بعدم دوباره خوابم برد. از دیروزش که از سرکار اومده بودم میخواستم برم دوش بگیرم ولی جون نداشتم. حدودای ساعت ده از خواب پریدم ولی دیدم بازم جون ندارم. تو جام بودم، بعدم پاشدم چای دم کنمو صبحانه بخورم. بعدم رفتم دوش گرفتم. ساعت یک وقت دکتر داشتم که ساعت دوازده و نیم تازه از حمام درومدمو نماز خوندم. پنج دقیقه به یک تازه داشتم اسنپ میگرفتم. یک ذره راهو دویست تومن گرفتدو چون خیلی دیر شده بود مجبور شدم قبول کنم. منشیه وسط راه بهم زنگ زد کجایی، انقدر که دیر شده بود. خلاصه با استرس زیاد رسیدم، دکتره ام گفت خیلی دیر کردی، نیم ساعت دیر کرده بودم🤦🏻‍♀️

رسیدم سریع کارشو شروع کردو بیحسی زد. بیچاره خیلی کار کرد رو دندونم، شاید نزدیک به یک ساعت داشت ادامه عصب کشی دفعه پیشو انجام میداد. انقدر استرس داشتم هی تکون میخوردم و دردم از دفعه پیش بیشتر بود. بدنم کاملا متقبض بود. وسط کارش چند بار عکس گرفت که کانال هارو بررسی کنه. دقیق کار کرد. آخرش عکسارو بهم نشون داد، گفت ببین تمام کانالا درگیر عفونت شده، معمولا یک کانال درگیر میشه. راستم میگفت، یه عالمه عفونت اطراف دندون بود. گفت خیلی از دکترا این وضعیت بیمارو قبول نمیکنن چون وضعیت دندون سخت شده، بهت یا وقت خیلی دیذ میدن یا قیمت نجومی که بری. بعدم گفت این ممکنه حتی دوسه سال طول بکشه تا عفونتش کامل از بین بره و دارو هم روش جواب نمیده. تنها کاری که میشد کرد همین بود که خوب عصب کشی شه که برات انجام دادم. اگرم خیلی عفونت زیاد شه و برگرده باید جراحی کرد و به صورت فیزیکی عفونت رو برداشت. ولی با همین کاری که کردم احتمال 80 درصد خوب میشه.سایر احتمالات ممکنه ده بیست درصد اتفاق بیفته. و اینکه تهش گفت باید روکش هم بذاری. این دیگه تیر آخر بود، فکر میکردم همینو پر کنه تموم میشه و لازم نداره دوباره برم. گفت اگر روکش نگذاری ممکنه دندون از وسط بشکنه و اون وقت باید کشیده شه😑

و متاسفانه اینا بخاطر اهمالکاری و گندکاری دکتر قبلیه اس که پیشش رفتم. چون این دندون عصب کشی میخواست ولی پرش کرده بود و هیچی نگفته بود که عصب کشی میخواد. حالا نتیجش شده این همه درد و هزینه و عفونتی که کهنه شده و مقاومت میکنه....

امیدوارم که با همین عصب کشی خوب شه و نیاز نباشه دوباره برم. برام دعا کنید

پ.ن: امروز حالم بغضی بود، هم بخاطر دندونم هم بخاطر اونی که خیلی از خاطراتش جلو چشممه...

دوست ندارم باور کنم خیانت کرده و رابطه مون تموم شده. چقدر بعدش تنهام و حس تنهایی اذیتم میکنه....