زندگی کاغذی
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی هستم. و اسمم دخترکاغذیه. :)
قبلا در میهن بلاگ، وبلاگ داشتم و بعد از بسته شدنش اومدم اینجا (شاید قدیمیای میهن بلاگ منو بشناسن).
اینجا از هر دری صحبت میکنم و از روزمرگی هام مینویسم و هرچی خوشم بیاد به اشتراک میگذارم.
دوست دارم بهتون حس خوبی منتقل کنم، و زمانی که در وبلاگم سپری میکنید، غم ها و ناراحتی هاتون رو فراموش کنید.
ممنونم که بهم سر میزنید ❤️🌱

زندگی کاغذی

یادداشت های یک دانشجوی مهندسی

نظر شما

این نظر رو یک نفر در پست قبلی گذاشته بود، ولی چون خصوصی بود نمیشد منتشرش کرد:

پس منی که اهل دختر بازی نبودم و نتوانستم و نمیتونم دختر مورد نظر و پیدا کنم بی عرضم فکر کنم باید تا اخیر مجرد بمونم چون متاهل شدن عرضه میخواد البته بگذریم اونایی هم که عرضه دارن مشغول دور دور میشن خودش پارادوکس بزرگیه
عرضه داشته باشی با دختر های زیاد نشست و برخواست میکنی ولی میشی دور دوری
نداشته باشی کلا هیچی به هیچی
به سوالم هست میگی عرضه داشته باشه دقیقا از کجا بدستش بیاره دختررو از تو پارک؟ تو خیابون ؟ تو تاکسی؟ یا تو ی چت و ...
زندگی عجیب شده عجیبیب

پاسخ من:

جواب من اینه که متاسفانه بله، شما بی عرضه بودید، چون قاعدتاً یک آدم در جامعه باید بتونه کارهای حداقلی خودش رو انجام بده مثل یاد گرفتن مهارت یا تحصیل، پیدا کردن کار، پیدا کردن همسر، تامین هزینه های زندگی و....

من فکر میکنم این غیر منصفانه است که آدم ناکامی های خودش در پیدا کردن شریک زندگی، حمل بر این کنه که چون آدم خوبی بودم نتونستم ازدواج کنم یا چون دیگران لاشیو دختر بازن تونستن فرد مدنظرشونو پیدا کنند.

مگه ما گفتیم تو پارک و تاکسی زن پیدا کنید؟ شما تو پادگان زندگی میکنید که یک دختر خوب هم اطراف تون پیدا نمیشه؟ دوست، آشنا، همسایه، همکلاسی، همکار و.... بالأخره یکی هست که نزدیک به شرایط شما باشه. چه ایرادی داره در چهارچوب های اخلاقی به یک خانم پیشنهاد ازدواج بدید و چند جلسه باهاش صحبت کنید و بعد به خاستگاریش برید؟

دخترها نمیتونن برن به مرد پیشنهاد بدن و خاستگاری کنن، پس طبیعیه که این قضیه لزوما ربطی به عرضه شون نداشته باشه. اما مردها که کاملا دست شون باز هست، چرا نباید بتونن همسر پیدا کنند؟ مرد باید عرضه و جنم زندگی کردن، خاستگاری رفتن و کار کردن داشته باشه. اینا از بدیهیات مرد بودنه. من هم نمیگم اخلاق رو زیر پا بگذارید اما قاعدتاً باید بتونید از پس این موارد در زندگی بر بیاید.

موفق باشید

ازدواج

یه چیزی میبینم خیلی تو فضای مجازی ترنده، بحث بین ازدواج سنتی یا ازدواج غیرسنتی و با آشناییه.

من مشاور نیستم بیام درباره این چیزا صحبت کنمو نظر کارشناسی بدم. من فقط تجربه خودم رو میگم به عنوان کسی که هميشه خاستگارهاش سنتی بودند و راهشون داده خونه.

من از حدود 18_19 سالگی خاستگار سنتی داشتم و تا الان که حدود سی سالمه، واقعاً هیچ آش دهن سوزی تو این خاستگاری ها ندیدم. و کلی هم بهم توهین شده. انگار آدما چون خیلی راحت و بی دغدغه میتونن بدستت بیارن و راحت پا میشن میان تو خونت و حریم خصوصیت، به خودشونم اجازه میدن بهت توهین کنن یا بی ارزش تلقیت کنن. کاملا مشخص بود یه سریا برا تفریح میان خاسگاری، یه سری پسرام که یکی رو دوست داشتن و مادرشون بزور آورده بودن شون خاستگاری که اون دختر دلخواهش رو نگیره. یکی بود که کاملا دوراشو زده بود، کاراشم کرده بود و حالا دنبال دختر آفتاب مهتاب ندیده بود، رفتم پیجشو پیدا کردم و دیدم یه عالمه پیج پو.رن و دخترای افتضاح فالو کرده. یکی دیگه بود که خیلی موقر و باادب به نظر میرسید و از بقیه بهتر بود، ازش پرسیدم هدف تون از ازدواج چیه؟ گفت نیاز جنسی دارم ://///// ( انگار آب یخ ریختن روم). یکی بود که مادرش اومد تو خونه ما با من قد گرفت 😶 و خیلی موارد اینچنینی دیگه...

واسه همینه میگم خاستگاری سنتی شمارو بی ارزش میکنه....

البته موافق با کثافت کاری و روابط بی پروای امروزی هم نیستم...

ولی بنظرم یک پسر باید عرضه داشته باشه زنشو خودش پیدا کنه. خودش در جستجوی دختر مورد نظرش باشه، بهش محترمانه پیشنهاد آشنایی و ازدواج بده، ظاهرشو از اول بپسنده، با هم چند مدتی در چهارچوب های اخلاقی و شرعی رفت و آمد کنن و بعد بیا خاستگاریش و با خانواده ها رفت و آمد کنن و اگر خوب بودن برن عقد کنند. اینجوری پسر چون مجبوره زمان بذاره، سرمایه گذاری عاطفی کنه، و برای بدست آوردن دل دختر زحمت بکشه، و دختر براش دست نیافتنیه، برا همین قدرشو بیشتر میفهمه.

تو خاسگاری سنتی دختر راحت بدست میاد، چندبار گل و شیرینی میخره میاد خونشون، چن بارم کافه میرن و کلا تو کمتر از 6 ماه میتونه عقد کنه و استفاده جنسیش رو بکنه....

خب چرا باید برا دختری که انقدر آسون بدست میاد خودشو عذاب بده؟ معلومه که فضا داره به دختر توهین کنه و بازیش بده و خیانت کنه....

حقیقتش پشیمونم ازین که فقط منتظر خاستگارهای سنتی بودم...

کاش منم مثل خیلی از دوستام با یکی آشنا میشدم و بهش فضا میدادم عاشقم شه و برای بدست آوردنم بجنگه، کاش خودمو ارزون نمیکردم تو این روابط سطحی سنتی....